سلام
دختر من در 25-11-1389 متولد شد آن روز روز جنبش سبز بود در ضمن مصادف با روز ولن تایم هم بود ساعت 19:00 بود و من در شرکت سیستم مهندسی یاس مشغول به کار بودم .
چون آخر ماه بود باید حساب تایم شیت 600 نفر از پرسنل را می بستم ، خلاصه سرم خیلی شلوغ بود که همسرم تماس گرفت و گفت جهت زایمان حتما من باید باشم در نتیجه تمام کارهای شرکت را رها کردم و موتور یکی از همکارانم را گرفتم به سرعت از پاسداران خودم را به بیمارستان بابک رساندم در مسیر تمامی برقها قطع بود و من خیلی عجله داشتم در تاریکی یک مسافر کش با من تصادف کرد و از آنجایی که من عجله داشتم بی خیال موضوع شدم و دوباره به راهم ادامه دادم .
به بیمارستان رسیدم و امضاهای لازم را جهت عمل زدم ساعت 20:00 پریا مادر رومینا را به اطاق عمل بردند و حدودا 0.5 ساعت بعد رومینا و مادرش صحیح و سالم از اطاق عمل بیرون آمدند . اول رومینا را یکی از پرستاران که رابطه خانوادگی هم با پدر خانومم داشتند به اطاق نوزادان برد و شروع به شستشو کرد در آنجا پرستار (مهری خانم ) بزرگترین لطف را در حق رومینا کوچولو انجام داد یعنی روده و ریه را به طور کامل چندین بار شست و تمامی زرد ابه های روده را بیرون آورد بهد از 1:00 ساعت پریا هم از اطاق عمل بیرون آمد در حالی که می خندید ، خندهایش را با گریه آمیخته کرد
سپس من به خانه آمدم و مادربرزگش مرضیه خانم تا صبح از آنها مراقبت کرد
باد با شمع خاموش کاری ندارد اگر در سختی هستی بدان که روشنی
:: بازدید از این مطلب : 293
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14