نوشته شده توسط : محمد سعید

سلام

ساعت 9:00 صبح بود من مرخصی بودم کارهای ترخیصی رومینا و پریا مادرش را انجام می دادم که از شرکت تماس گرفتند تا برای امضاء یک سری از موارد حضور پیدا کنم هر چه سعی کردم نشد بلاخره راه افتادم 15 دقیقه یا 20 دقیقه خودم را از جمهوری به پاسداران رساندم از شرکت به پریا زنگ زدم بعد اتمام مکالماتم گفت: گوشیت در دسترس باشد ، دستم را توی جیبم بردم ناگهان دیدم گوشی را 1.500.000 تومان خریده ام همرا با 150.000 تومان پول نیست خیلی عصبانی بودم با مدیر بخش بحث کردم عصبی شده بودم با همه جدال داشتم بی خیال فدای یک تار موی رومینا به خانه آمدم کارها انجام شد پریا به خانه مادرش (مرضیه) رفت

آن روز هم به پایان رسید

 

باد با شمع خاموش کاری ندارد اگر در سختی هستی بدان که روشنی

:: بازدید از این مطلب : 270
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد سعید

سلام

دختر من در 25-11-1389 متولد شد آن روز روز جنبش سبز بود در ضمن مصادف با روز ولن تایم هم بود ساعت 19:00 بود و من در شرکت سیستم مهندسی یاس مشغول به کار بودم .

چون آخر ماه بود باید حساب تایم شیت 600 نفر از پرسنل را می بستم ، خلاصه سرم خیلی شلوغ بود که همسرم تماس گرفت و گفت جهت زایمان حتما من باید باشم در نتیجه تمام کارهای شرکت را رها کردم و موتور یکی از همکارانم را گرفتم به سرعت از پاسداران خودم را به بیمارستان بابک رساندم در مسیر تمامی برقها قطع بود و من خیلی عجله داشتم در تاریکی یک مسافر کش با من تصادف کرد و از آنجایی که من عجله داشتم بی خیال موضوع شدم و دوباره به راهم ادامه دادم .

به بیمارستان رسیدم و امضاهای لازم را جهت عمل زدم ساعت 20:00 پریا مادر رومینا را به اطاق عمل بردند و حدودا 0.5 ساعت بعد رومینا و مادرش صحیح و سالم از اطاق عمل بیرون آمدند . اول رومینا را یکی از پرستاران که رابطه خانوادگی هم با پدر خانومم داشتند به اطاق نوزادان برد و شروع به شستشو کرد در آنجا پرستار (مهری خانم ) بزرگترین لطف را در حق رومینا کوچولو انجام داد یعنی روده  و ریه را به طور کامل چندین بار شست و تمامی زرد ابه های روده را بیرون آورد بهد از 1:00 ساعت پریا هم از اطاق عمل بیرون آمد در حالی که می خندید ، خندهایش را با گریه آمیخته کرد

سپس من به خانه آمدم و مادربرزگش مرضیه خانم تا صبح از آنها مراقبت کرد

باد با شمع خاموش کاری ندارد اگر در سختی هستی بدان که روشنی

:: بازدید از این مطلب : 231
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد سعید

با سلام.

این وب توسط پدرم تا زمانی که من به نوشتن و خواندن آشنا شوم ثبت می گردد

باد با شمع خاموش کاری ندارد اگر در سختی هستی بدان که روشنی

:: بازدید از این مطلب : 219
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 25 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد